❣والت❣دیزنی❣با❣وانیلوپه❣

السا

1399/12/11 16:00
1,124 بازدید
اشتراک گذاری

السا تنها.بود همیشه دلش یک خواهر کوچولو می خواست تا اینکه یک روز خواهرش به دنیا اومد اون خیلی خیلی خوشحال شد اسمه خواهرش انا بود 

انا یک دختر زیبا بود و خیلی مهربان بود 

و همش با السا برف بازی می کرد یک روز مادر السا گفت السا جان فکر نمی کنی قصر برفی شده ملکه دستور داد یخ هارا اب کنند 

کم کم السا کم با انا برف بازی میکرد حد اقل روزی نیم ساعت انا ناراحت می شد و دوس داشت قدرت یخ داشته باشه تا هرموقع دلش خواست برف بازی کنه و هی از السا می پرسید چراااا کم با من برف بازی می کنی السا هم می گفت قصر یخی میشه 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)